زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام سادهای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویتهای بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت.
امروز روزِ توست، ای مهربانترین فرشتهی خدا.
بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟
صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟
پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه میکنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمیدانم عزیزم، نمیدانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه میکند؟ او چه میخواهد؟
پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همهی زنها گریه میکنند بی هیچ دلیلی!
پسرک از اینکه زنها خیلی راحت به گریه میافتند، متعجب بود.
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت میکند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زنها این همه گریه میکنند؟
خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژهای آفریدهام؛ به شانههای او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند.
به بدنش قدرتی دادهام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی دادهام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او به کار ادامه دهد.
به او احساسی دادهام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی دادهام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد.
این اشک را منحصراً برای او خلق کردهام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند.

مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید: «دختر خوب، چرا گریه می کنی؟»
دختر در حالی که گریه می کرد گفت: «میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی فقط ۷۵ سنت دارم در حالی که گل رز ۲ دلار می شود.» مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا من برای تو یک شاخه رز قشنگ می خرم.
وقتی از گلفروشی خارج شدند مرد به دختر گفت: مادرت کجاست؟ می خواهی تو را برسانم؟
دختر دست مرد را گرفت و گفت: «آنجا» و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد.
مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.
مرد دلش گرفت.. طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را گرفت و ۲۰۰ مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد!
فروردین ( بیستم جمادی الثانی ) ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و روز مادر ( روز زن ) بر تمامی مادران عزیز مبارک باد.
بیستم جمادی الثانی هر سال، روزی پر از خاطره و معنویت است؛ خاطراتی شیرین از مادران مهربان،فرزندان با محبت و همسران با وفا ؛ این روز به یُمن ِ زاد روز بانوی نمونه اسلام، فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) ، روز مادر نام گرفته است ؛ بانویی كه گل سرسبد تمام بانوان عالم است؛ تنها زنی كه پدرش معصوم ، شوهرش معصوم و خودش نیز معصوم بوده و پیامبر گرامی اسلام (ص) به او لقب " اُم ابیها " داده است،یعنی زنی كه برای پدرش همچون مادر بود.
زندگی و سیره ی حضرت زهرا( س) به قدری آموزنده و جذاب است كه هر زن آزاده ای در جهان او را چونان قدیسه ای تحسین می كند؛ زنی كه تولدش از دامن خدیجه كبری ، همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) و در كانون نخستین خانواده اسلامی با نغمه های آسمانی و تسبیح قدسیان همراه شد و شب میلادش را عرشیان به بانگ تكبیر و تسبیح جشن گرفتند و خداوند لقب كوثر به او عطا كرد؛ زیرا وی سرچشمه ی تمام خوبی های جهان است.
روز زن و روز مادر نام گرفت؛"اگر روزی باید روز زن یا روز مادر باشد،چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست؛زنی كه افتخار خاندان وحی است و چون خورشیدی بر تارك اسلام عزیز می درخشد."
خسته ام !
اما تحمل می کنم....
خدایا روزگارت با من واحساسم بد کرد....
مامان جونم
روزت مبارک
به افتخار همه مامان ها گل
دست وجیغ وهورا
تمـــــام آنچه که میــــخواهم ..
فقــــط ..
وجـــــود ِ تـــــــوست ..
خوشـــــبختی ..
در کنـــــارِ توست ..
خوش به حالت آدم!
خودت بودی و حوایت
کسی نبود حوایت را هوایی کند...!
روز قیامت ازم پرسیدند :
جوانیت را چگونه گذراندی ؟ !
ندا آمد:
دل شکسته است بگذارید به بهشت برود
دنیایش خوب جهنمی بود . . .
کـاش از اول میـدونـستـم
تــــــو
رفـیـق نـیمـه راهـی

روزی خواهد آمد که دردم را بفهمی
روزی که دیگر هیچ دردی را نمی فهمم !
گاهی سکوت یعنی
س : ساعت های
ک : کسری
و : وجود
ت : تو !
عاشق هوس های عاشقانه ام.....
دست هایت را به من بده....
بوسه بارانم کن.....
به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشقبازی با تو....
تو خود بهشتی....
گرما یعنی ....
نفس های تو ....
دستهای تو .....
آغوش تو ......
من به خورشید ایمان ندارم...
خوشبختی یعنی اغوش تو
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
...
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت :
پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد،
نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!
راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟؟؟؟؟
در گوشه و کنار این کره خاکی مکانهای مرموز و بناهای عجیبی مشاهده میشوند. برخی از آنها اطلاعات ما در زمینه علوم و تاریخ را به طوری جدی به چالش میکشند؛ هرچند برای بعضی از آنها هم هیچ توضیح قابل قبولی نمییابیم. بخشی از این بناها ساخته دست بشر هستند؛ اما ظاهرشان برای خود ما هم ابهام برانگیز است.
اکثر انسان ها دارای زندگی های معمولی هستند و به همین روال نیز به زندگی شان ادامه می دهند. در دنیا البته افرادی نیز هستند که قدرت های خارق العاده ای دارند و همچنین با دیگر افراد مقداری متفاوتند. با ده نفر از این انسان ها آشنا شوید.
تکناز : انسان هایی که قدرت های مختلف و باورنکردنی دارند بسیار کم هستند. این افراد در بخش های مختلف دسته بندی می شوند بدین گونه که برخی باهوش، برخی قدرتمند ویا ... هستند. برخی از این افراد حتی قدرتشان را به عنوان منبعی برای ادامه زندگی استفاده می کنند.
مغز باور نکردنی
"دنیل تامت" نام یک پسر انگلیسی است که مغزی باورنکردنی دارد. تمام ذهن او به گونه ای مملو از اعمال ریاضی است و می تواند بسیاری از محاسبات ریاضی را تنها در چند ثانیه انجام دهد. او همچنین حافظه باورنکردنی دارد و می تواند بسیاری از چیزهایی که دیده است را بعد از چندین وقت باتمام جزئیات به خاطر آورد. او البته قدرت های دیگری مانند یادگیری سریع زبان را نیز دارد و می تواند در طول کمتر از دو هفته یک زبان را به طور کامل فراگیرد. یکی از رکوردهای او به خاطر سپردن عدد پی با 22514 عدد تنها در 5 ساعت است.
میرسد روزی که آخر
درمیان دست سردم
دست تو نهفته باشد...
توی این دنیای سرسخت
بین امواج نگاهت
چشم من نمرده باشد.....
از خدا خواهم همین حال
بین این تگرگ غم ها
دلت غم نخورده باشد.....
به " تـــــــــــــو " کـــــه میرســـــم ...!
مکـــث میکنـــــم ...!
انگـــــار در " زیباییــ ــت " چیـــــزی را ...
جـــــا گذاشتـــــه ام !
مثلــــــــــا"...
در صـــ ــدایت ... آرامـــــ ـــش ♥
در چشـ ــــم هایـــــت ... زندگـــــ ـــی ♥
ان روزهـــا که هـــمــدیـــگــــر را یــافــتــیــم؛
یــافــتــنــمان هــنــرنــبـــود
هــنــر ایــن اســت کــه یــکــدیــگــر را *گــــم *نــکــنــیـــم.
چه مادر و پدرها و پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی که چشم انتظار یه تماس کوچولو از ماها هستن. ازشون دریغ نکنیم
بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند.
بسیاری هم غرولند می کردندکه این چه شهری است که نظم ندارد.
حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و .....
با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت.
نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد، بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد.
ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد.
پادشاه درآن یادداشت نوشته بود:
هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد.
روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید
که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است.
شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد…
شاگرد لب به سخن گشود و از بیوفایی یار صحبت کرد
و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده
و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است !
شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خودحفظ کرده بود
و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند
باید برای همیشه باعشقش خداحافظی کند.
شیوانا با تبسم گفت :
اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد!؟
شاگرد با حیرت گفت:
ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟
شیوانا با لبخند گفت:
چه کسی چنین گفته است؟! تو اهل دل و عشق ورزیدن هستی
و به همین دلیل آتش عشق و شوریدگی دل تو را هدف قرار داده است.
این ربطی به دخترک ندارد. هرکس دیگر هم جای دختر بود
تو این آتش عشق را به سمت او می فرستادی.
بگذار دخترک برود! این عشق را به سوی دختر دیگری بفرست.
مهم این است که شعله این عشق را در دلت خاموش نکنی .
معشوق فرقی نمی کند چه کسی باشد!
دخترک اگررفت با رفتنش پیغام داد که لیاقت این آتش ارزشمند را ندارد.
چه بهتر!
بگذار او برود تا صاحب واقعی این شور و هیجان
فرصت جلوه گری و ظهور پیدا کند! به همین سادگی!
شخصی را به جهنم میبردند.
در راه بر میگشت و به عقب خیره میشد.
ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید.
فرشتگان پرسیدند چرا؟
پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد ….. او امید به بخشش داشت
8 شهر زیر در ایام کریسمس، باشکوه ترین و دیدنی ترین مراسم را دارند. در این شهرها می توانید شاهد نورپردازی های عظیم و خیره کننده باشید و برای کریسمس بهترین خریدها را انجام دهید.
وین، اتریش
کریسمس قدیمی را در باشکوه ترین حالتش در وین تماشا کنید. این شهر با 2.5 میلیون لامپ و لوسترهای بزرگ و عظیم، کره های شناور و اکسسوارهای تزئینی دیگر، در کریسمس دیدنی است. اگر برای کریسمس به وین رفتید، درخت 200 فوتی کریسمس در کنار ساختمان رینگترم در اسکاتن رینگ، روشنایی های زیبای مرکز خرید گرابن و کارنتنر استراوس را فراموش نکنید و حتماً تالار شهر با نورپردازی فوق العاده و بازار کریسمس جلوی آن را ببینید.
در حال حاضر بخشی از این قلعه بر روی عموم باز شده و به موزه تبدیل شده است.این قلعه در قرن پانزدهم ساخته شده است.
و چه زیبـا می شود وقتی
زنی تمامِ زندگیش را خرج
غرورِ امنیتش کُند ...
زن، زندگیـست
و
مـرد، امنیت
و چه خوب می شود وقتی
مـردی تمامِ مردانگیش را خـرجِ
امنیتِ زندگیـش کُند
و چه زیبـا می شود وقتی
زنی تمامِ زندگیش را خرج
غرورِ امنیتش کُند ...
دانستنیهای میوهای
آیا می دانید که ... نصف فنجان انجیر کلسیم بیشتری از نصف فنجان شیر دارد.
آیا می دانید که ... آواکادوها چربی بیشتری از سایر میوه ها دارد.
آیا می دانید که ... میوه های قرمز قلب شما را قوی نگه می دارد.
آیا می دانید که ... ویتامین سی موجود در کیوی دوبرابر پرتغال است.
آیا می دانید که ... سیب ها در آب شناورند چون 25 درصد آن را هوا تشکیل می دهد.
-----------------------------
آیا می دانید که ... پرتغال ها چشم های شما را سالم نگه می دارند.
آیا می دانید که ... میوه های زرد شما را در برابر مریض شدن محافظت می کند.
آیا می دانید که ... میوه های سبز به قدرت دندان ها و استخوان های شما کمک می کند.
آیا می دانید که ... میوه های آبی و بنفش به حافظه ی شما کمک می کند.
آیا می دانید که ... هندوانه شامل 92 درصد آب و حدود 6 درصد قند است.
-----------------------------
آیا می دانید که ... خوردن یک عدد سیب روش معتبرتری برای بیدار ماندن از خوردن یک فنجان قهوه است.
آیا می دانید که ... میوه های خشک کالری بیشتری از میوه های تازه دارند.
آیا می دانید که ... برگ های آواکادو برای حیوانات مضر است و میوه هایش ممکن است برای بعضی از پرندگان سمی باشد.
آیا می دانید که ... موزها زودتر می رسند اگر آن ها را در یک کیسه ی پلاستیکی در کنار یک سیب و گوجه قرار دهید.
آیا می دانید که ... کلم ها مقدار آبشان تقریباً برابر هندوانه هاست. هندوانه 92 درصد آب و کلم ها 90 درصد آب و هویج ها 87 درصد آب دارند.
-----------------------------
آیا می دانید که ... آناناس ها زودتر می رسند اگر آن ها را وارونه روی برگ هایشان قرار دهید.
آیا می دانید که ... انگورها برخلاف موزها بعد از چیدن نمی رسند.
آیا می دانید که ... یک درخت سیب در سال بیش از 400 سیب می آورد.
آیا می دانید که ... سبزیجات سبز تیره شامل ویتامین سی بیشتری از سبزیجات سبز روشن هستند.
آیا می دانید که ... یک توت فرنگی متوسط در اطرافش 200 دانه وجود دارد.
بالاخره یاد می گیری
از یه دوسِت دارمِ ساده، برای دلت یه خیالِ رنگارنگ نبافی ...
که رابطه یعنی بازی و اگر بازیگری نکنی، می بازی ...
که داستان های عاشقانه، از یه جایی به بعد ،
رنگ و بوی منطق به خودشون می گیرن ...
که سر هر چهار راهِ تعهد، یک هوسِ شیرین چشمک می زنه ...
یاد می گیری
که خودتو دریغ کنی تا همیشه عزیز بمونی ...
که آدم جماعت ، چه خواستن های سیری ناپذیری داره و
چه حیله هایی برای بدست آوردن ...
که باید صورت مسئله ای پر ابهام باشی، نه یه جوابِ کوتاه و ساده ...
می فهمی
که وقتی باد میاد باید کلاهتو سفت بچسبی، نه بازوی بغل دستیتو ...
که تهِ همۀ گپ زدن های دوستانه، باز هم تنهایی ...
و این همون لحظه ایه
که می بینی همه چیزو بی چون و چرا پذیرفتی ،
با لبخندی که دیگه خودت هم معنیشو نمی دونی ... !
ترک میکنم و تنهایت میگذارم....
تا بیش از این انرژی ات را صرف نکنی برای....
صادقانه دروغ گفتن
خالصانه خیانت کردن
و عاشقانه بی وفایی کردن....
و هر چه بیشتر خودت را از چشمم انداختن...!!!!
و چه حس پوچی بود این که میپنداشتم... لایق اعتمادی
ツ
ﺍﺻﻼ ﭘﺴﺮﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻭﻧﮕﯽ ﮐﺮﺩﻧﺎﺵ ! ﻋﻄﺮ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺳﺮﺩ ﺯﺩﻧﺎﺵ !
ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺎﺵ ! اخم کردناش !
ﻧﺎﺯ ﮐﺸﯿﺪﻧﺎﺵ !
ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺑﻮﺩﻧﺎﺵ !
ﯾﻪ ﺟﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺷﺪﻧﺎﺵ !
ﺍﺻﻼ ﭘﺴﺮﻩ ﻭ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﺶ !
ﭘﺴﺮﻩ ﻭ ﺗﺨﺲ ﺑﺎﺯﯾﺎﺵ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻭ ﻟﻮﺱ ﺑﻮﺩﻧﺎﺵ !
ﻏﺮ ﺯﺩﻧﺎﺵ !
ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﺎﯼ ﻋﺠﯿﺐ ﮐﺮﺩﻧﺎﺵ !
ﻋﺸﻖ ﮐﺎﮐﺎﺋﻮ ﻭ ﭘﺎﺳﺘﯿﻞ ﺑﻮﺩﻧﺎﺵ !
ﮔﺎﺯ ﮔﺮﻓﺘﻨﺎﺵ !
ﺟﯿﻎ ﺯﺩﻧﺎﺵ ! ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺵ !
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻭ ﺧﻞ ﺑﺎﺯﯾﺎﺵ !
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻭ ﺟﺪﯼ ﺷﺪﻧﺎﺵ !
ﺣﺴﻮﺩﯼ ﻛﺮﺩﻧﺎﺵ !
دوست دارم های الکی
یعنی اگه یکی صادقانه بهم بگه
ازت متنفرم
بیشتر روم تاثیر میذاره!
حتی ممکن عاشقش بشم...
من که عاشق پول نبودم
من که عاشق ماشینت نبودم
من که عاشق خانواده تو نبودم
من که نمیخواستم عاشقت بشم
من که گفته بودم از عشق بدم میاد
گفتم عاشق نمیشم
تو منو عاشق خودت کردی
من عاشقت شدم چون مهربون بودی
چون فکر میکردم صادقی
چون .............
اخه چرا اینکارو کردی با من؟
فقط همینو بگو
اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟